- دهن دار
- خمیازه، دهان دره
معنی دهن دار - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آخرچی
دارای دین و آیین، کسی که به قوانین و قواعد دین و مذهب عمل کند، متدّین
کسی که دارای دین و آیینی باشد، متدین، متدین به دین اسلام، متقی، با تقوی
کاتوزی، روحانی
بد اندرون منافق
یار و یاور و مددکار دین
عمل سوختن جزوی از پوست تن جانور با آهن تفته برای نشان گذاشتن یا مداوا، عمل فرو بردن آهن تفته در آب آهن تاب
گشودن دهان بسبب غلبه خواب یا خماری و یا تنبلی، خمیازه
بی حیا، بی آبرو، بد زبان
غوغا و جاه و جلال
دانه دانه، پراکنده و از هم جدا
ادعا کننده
میوه ای که در داخل آن دانه یا تخم باشد
تناور، درخت ساقه دار
دارنده پهنا پر عرض عریض
دین داشتن، تدین، زهد و تقوا
صاحب دکان، کاسبی که دکان دارد
خداوند، دارندۀ جهان، نگهبان جهان، کنایه از قدرتمند، پادشاه عادل و عاقل که مملکت خود را خوب اداره کند
کنایه از غوغا و هنگامۀ جنگ و پیکار، ده و گیر
هر میوه ای که در میان آن هسته یا تخم باشد، دارای دانه
پیشه وری که آلات و ادوات آهنی می سازد، آهنگر، آهن کوب
دنیا، مقابل آخرت، زندگانی حاضر، جهانی که در آن هستیم، در علم نجوم کرۀ زمین، جهان، گیتی، کهن بوم، کهن دز
ویژگی پارچه یا لباسی که چین و شکن داشته باشد، دارای چین
دیر قدیمی، آسمان، دنیا جهان
کسی که دارای مهر است، کسی که در در بارهای قدیم سمت مهرداری داشته (صفویه)، توضیح در عهد صفویان مهردار یا وزیر مهر همیشه در مجلس شاه نزدیک وی می نشسته است. مهر داران شاه سه تن بوده اند: یکی مقرب الخالقان مهر دار مهر همایون یا وزیر مهر دیگری مهر دار مهر شرف نفاذ و این دو هر یک قسمتی از نامه ها و فرمانهای شاهی را مهر میکرده و برخی از احکام را نیز بهر دو مهر میرسانیده اند. سومی مهر دار قشون که فقط احکام مربوط بسرداران و سپاهیان و مسایل جنگی را مهر میکرد: (او را مهر دار کرد که همه وقت در پیش نظر نشسته بشرف مکالمه و همزانی مشرف باشد)
سنگین، ارزنده دارای وزن سنگین، پول تمام عیار
هنرمند
داغ کردن بخشی از پوست تن جانور با آهن تفته برای نشان گذاشتن یا مداوا، فرو بردن آهن تفته در آب
زنده، موجود زنده، قادر، توانا
اثر سوختگی بر نقطه ای از پوست بدن کسی یا حیوانی با آهن گداخته برای علامت گذاشتن یا درمان درد
دارای پهنا، عریض
خمیازه، دم عمیق همراه با باز شدن غیر ارادی دهان، بر اثر خستگی، کسالت، بی خوابی یا خواب آلودگی، دهن دره
دارای داغ، چیزی که در آن اثر داغ و لکه باشد، کنایه از داغ دیده، مصیبت زده